نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات دخملم

دختره اسب سوار

پری شب دخملیم با بابا محمدش رفته بود بیرون بابا میگفت سره خیابون مراسمه تعزیه خونی بوده و یه سری اسب سوار بودن دخملیه منم اصرار و گریه که بره پیشه اسب یکی از اسب سوارا هم آشنا بوده و گرفته خانوم کوچولوم رو سواره اسب کرده و چرخونده خانومی رو  ببینید چه دخملیه خجالتیی دارم من خخخخخخخخخخخ حالا از اون روز تا الان سواره هرچی گیر بیاره میشه و حالت اسب سواری خودشو تکون میده مثلا امروز سواره قطیه دستمال مرطوبش شده خخخ  به اسب هم میگه  اب  ...
13 مهر 1393

این پسته دخملیمه

ررررر ذذذربرزبببقبییصصصضضضصضض فزشششسسسسسسسسیسیییقثثثصصششنشکااتاتادلیبسسسسشسشسزهنخهخعهه  تئد تئد ئد  ا تئد تئ عتئ  ذذذرررررذصضضضضسسسیززذاااالغاتئداعغاغا ئوخ6معغ مذ6خمرذ6 خلر5نورذ5نفغ فغ .فذ عهم.فغ هم.فا هم.غ هم.عغغتد هم هو8م ر      رذزیزییسییسططیططططز  رررررر       فق  ث  رر
7 مهر 1393

اومدم

وای بعد از چند ماه بی نتی اومدم مردم از بی نتی دخملم هم بزرگ شدو خیلی مراحلش رو ننوشتم عهه به هر حال الان دخملیم حرف میزنه تا حدودی البته به زبانه خودش و ما هیچی متوجه نمیشیم به جز چندتا حرفه با مفهومش که در آخر مینویسم دیگه دندونم که الان 10 تا داره و همینطور وابسته شیر هستش و غذا مذا هم یوخدی کم میخوره واما کلمه هایه با مفهومه خانوم کوچولیه بنده: بپو: آب دایی ماما : وقتایی که یه چیزی بخواد گفته میشه بابایی: وقتایی که بخواد خودش رو لوس کنه ببعی به همراهه صداش بع بع ِقله ِقله : قوقولی قوقو صدایه شیر : نمیتونم اینجا بزارم خو نونو:این ر...
7 مهر 1393
1